پلیس در خدمت مردم
دو هفته پیش که از مسافرت برگشتیم متوجه شدیم که ماهواره نداریم. برای بار پنجم طی امسال ماهواره هامان را جمع کرده اند. ظاهرن از پشت بام همسایه پریده اند و تجهیزات را برده اند و هیچ کس هم خبردار نشده تا...
View Articleچل چلی
فردا چهل ساله می شوم. چهل ساله شدن حس خاصی دارد. خاص بودنش به دلیل زیبا بودنش نیست. دلیل خاص بودنش آغاز جاده ی افول است. بله، البته روح باید جوان باشد، مثل روح من که جایی در حوالی بیست سالگی جا مانده و...
View Articleگربکس
امروز یاد گربه م افتادم. جیلی بود اسمش. یاد اون روزی افتادم که فنجان سنبل الطیب مامان که روی میز مونده بود رو پیدا کرده بود و تا جایی که می تونست ازش خورده بود و بعد های شده بود. مردمک چشاش گشاد شده...
View Articleبوی یاس جانماز ترمه ی مادربزرگ
در زندگی هر آدمی بوهایی هست که نه تکرار می شوند و نه به وصف می آیند. از آن جمله اند بوی تابستان های کودکی ام که به تبریز سفر می کردیم. بوی خنکی صبح بوی رختخواب های تمیزی که نه ماه تمام پیچیده در چادر...
View Articleعقده های اداری
وقتی بهش فکر می کنم عصبی می شم. اون قدر عصبی که نمی تونم نوشته م رو با گویش کتابی بنویسم و راحت ترم که محاوره ای بنویسم. اتفاق خاصی نیفتاده. نه می شه بهش اسم خشونت داد نه درگیری ای اتفاق افتاده. فقط...
View Articleاسکلانه
بارون خوبی می باره. با ناچی رفتیم بیرون قدم بزنیم. ظهر جمعه ی بارونی با کوچه های خلوت خیس و خنک و گیاهانی که تن به قطره های آب دادن خیلی دلچسب بود. داشتیم با هم گپ می زدیم، از دوران جوانی من صحبت می...
View Articleکهن الگو
تکه ای چوب در آتش می گذارم. چوب نم دارد، راحت نمی سوزد. چوب های این کنار همه نمناکند، از بس که باران می بارد. غار سرد است. ایتا شیرش را خورده و دورتر از آتش زیر پوستش خوابیده است. بین ایتا و آتش سنگ...
View Articleآلمانینگ1
معلمم از من سوال می کنه اگه تو یه جزیره تنها بمونی سه چیزی که با خودت می بری چی هستن؟ به چیزهایی که تو زندگیم برام مهم هستن فکر می کنم. شوهر و بچه م از همه چیز مهمترن اما قراره تو اون جزیره تنهای تنها...
View Articleمنم حساس!
از من می توان به عنوان یکی از قوی ترین سنسورهای پارازیت ماهواره استفاده کرد. صبح ها حالم خوب است. آقای پارازیت چی کارش را از ساعت حدود ده صبح شروع می کند. به هر حال ایشان هم کار و زندگی دارند و در این...
View Articleاخرا ما را به خاطر بسپار
صبح است. دختر را به مدرسه رسانده و برگشته ام. تلويزيون را روي كانال موزيك تركي باز كرده ام . آناسون را پخش مي كند: ... هر سال كه مي گذرد دوستاني از سر ميز ما كم مي شوند...كافه اخرا كه مي رفتيم از روز...
View Article
More Pages to Explore .....